یادداشت فرهنگ و هنر
- هنر و سینما
نقد فصل اول سریال «خاندان اژدها»: خلق را تقلیدشان بر باد داد
در عالم ادبیات سینمایی، این گزارهی کاملا درست وجود دارد که هر اثری را باید به شکل مستقل به داوری نشست. به این معنا که هر اثر یا فیلمی، جهان خودش را میسازد و باید در چارچوب همان جهان حاکم داوری شود؛ این که این جهان را درست برپا میکند، یا نه؟ این که شخصیتها چنان هستند که باید، یا نه؟ این که سازندگان به آن چه میخواستند رسیدهاند، یا نه؟ قیاس آن جهان با هر اثر نمایشی و فیلم دیگری از قدرت تحلیل ناچیز نویسنده خبر میدهد و بس. البته قیاس در ذات خود اصلا بد نیست، اما به شرط این که به واکاوی نکتهای از اثر مورد بحث کمک کند. اما گاهی خود اثر کاری میکند که نمیشود. هر چه در چنته داری و هر چه قلمفرسایی میکنی، باز هم اثر تو را به جای دیگری ارجاع میدهد. انگار خودش دوست ندارد که مستقل باشد و هویتمند شود. چنین آثاری خود را در همنشینی با اثر دیگری تعریف میکنند، مخاطب را مدام به جای دیگری ارجاع میدهند و به قیاس وامیدارند. همین موضوع بزرگترین مشکل «خاندان اژدها» است؛ این که در چارچوب اثری مستقل قابل شناسایی نیست و در ظاهر نمیخواهد هم که باشد. انگار سازندگان روی مخاطب …